معنی پایتخت لیدیه
حل جدول
سارد
پایتخت لیدیه بود
سارد
پایتخت امپراتورى لیدیه
سارد
پایتخت امپراتوری لیدیه
سارد
پایتخت امپراتوری باستانی لیدیه
سارد
پایتخت کشور باستانی لیدیه
سارد
مرکز لیدیه
سارد
پایتخت
تختگاه
لغت نامه دهخدا
لیدیه. [دی ی َ] (معرب، اِ) لیدی. ناحیتی به آسیای صغیر. ایالتی از ایران به عهد هخامنشیان. کورش کبیر، اول بار آنجا را گشود. و رجوع به ایران باستان شود.
لیدیه. [ی َ] (اِخ) (اعمال رسولان 16:14). زن مسیحیه ٔ یهودیی بود از تیاتیرادرلیدیه که در ارغوان تجارت میکرد و زنی صاحب دولت و مکنت بوده در فیلیپی موقت سکونت میداشت و در آنجا به فیض بشارت پولس را ضیافت کرد. (قاموس کتاب مقدس).
پایتخت
پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).
واژه پیشنهادی
فرهنگ معین
(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.
فرهنگ عمید
شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیسجمهوری و هیئت دولت باشد،
فارسی به عربی
راسمال
معادل ابجد
1472